عید شما مبااااااارک
در کل عشق لباسو کفش داری
السلام علیک یا علی بی موسی الرضا
هردفعه هم با بابا حامد تو نماز جماعت شرکت میکرد.
تو حرم از این وسیله های حمل و نقلی که برای افراد مسن گذاشتن سوار میشد. بهش میگفت اتوبوس پیرمرد پیرزنا
بهونه ی زندگیمی...
آهنگاشو خیلی دوست داری (نگرانه منی، میدونی حالم این روزا،قلبم رو تکراره) تازگیا هم طرفدار امید حاجیلی شدی به قول خودت عمو حاجیلی (دلبر، تا چشم بت افتاد)
هنوزم بد غذایی و خیلی کم غذا میخوری. هنوزم لبنیات و میوه نمیخوری. غذاهای مورد علاقت (قرمه سبزی- کوکو سبزی- کباب تابه ای و کوبیده (ککاب)- باقلا قاتق (قابله باتوق)- کتلت (کوتت). قبلنا صبحا یه تخم مرغ میخوردی که الان دیگه ترک کردی. تو یادگیری زبان همچنان علاقه نشون میدی و دایره لغتت به پنجاه و پنج تا رسیده.
عسل مامان سه ساله شد...
پسر شیرین زبون مامان، الان سه ماهه که میری باشگاه ژیمناستیک کارمیکنی. اوایلش اصلا نمیرفتی قاطی بچه ها و میومدی به قول خودت پیش مامانا مینشستی، چند بار تصمیم گرفتم که دیگه ثبت نامت نکنم. ولی با گذشت زمان خیلی بهتر شدی. دفعه اول که از روی بارفیکس پریدی تو چاله خیلی برات هیجان انگیز بود. آخه خیلی بچه ی محتاطی هستی و از بلندی و پریدن و این جور چیزا میترسی ولی از وقتی ورزشو شروع کردی یه خورده ترست ریخته و داری سعی میکنی از روی مبل بپری پایین.
شبا که میذارمت خونه ی مامان فروغ بهم میگی مامان ناز نازی مامان ملوسم پیشم میمونی؟ مامانیه الهی قربونت برم نلو (نرو).وقتی بهت چیزی میدیم میگی دستت درد نکنه شرمندم. یعنی مامانی فدای اون قلب مهربونو زبون شیرینت پسر مودبم