فرهام- يك سال و شش ماه و بيست و شش روز

فرهام- يك سال و شش ماه و بيست و شش روز

فرهام جونم، من و بابايي تقريبا هر شش ماه مي‌بريمت آتليه تا عكساي يادگاري ازت بگيريم اين عكسا هم به مناسبت 18 ماهگيته. تو آتليه يك سري توپ بيليارد بهت دادن تا باهاشون سرگرم بشي، شما هم كلي ذوق مي‌كردي و مي‌گفتي تو(يعني توپ) كه تو عكستم مشخصه. از وقتي بابا علي باهات توپ بازي كرده عاشق توپ بازي شدي و دستمونو مي‌گيريو به زور وادارمون مي‌كني باهات بازي كنيم. a11.gif بابا حامد بهت ياد داده وقتي ازت مي‌پرسيم چند تا دوستمون داري؟ دستتو مياري بالا مي‌گي دوو (يعني دوتا). به عمه مريم مي‌گي مَ به خاله الهام هم مي‌گي اييي(يعني الي).خاله رو دستت يه ساعت كشيده وقتي مي‌پرسيم ساعت چنده مچ دستتو نگا مي‌كني مي‌گي دَ.نميدوني وقتي اينكارو مي‌كني چقدر خوردني مي‌شي. جديداً هم وقتي دعوات مي‌كنم لباتو غنچه مي‌كني و مياي مامانو مي‌بوسي الهي فدات شم كه خوب بلدي دل همه رو به دست بياري.
غذاهايي كه مي‌خوري خيلي محدودن:پيتزا121.gif همبرگر6.gif، كه البته خودم تو خونه برات درست مي‌كنم سيب زميني سرخ شده، نيمرو يا املت 20.gif.
تو خوراكي‌ها هم فقط شكلات دوست داري
تاریخ : 22 مرداد 1392 - 18:25 | توسط : فرهام پسر | بازدید : 1148 | موضوع : فتو بلاگ | 15 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی